معنی قطعه کوتاه نمایشی
حل جدول
وله
قطعه کوتاه نمایشى
وله
قطعه قطعه
لت و پار
میان برنامه کوتاه نمایشی
وله
نمایشی
دراماتیک
لغت نامه دهخدا
نمایشی. [ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ] (ص نسبی) درخور نمایش. اهل نمایش. (یادداشت مؤلف).
قطعه
قطعه. [ق َ ع َ] (اِخ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 28000 گزی جنوب خاوری قره آغاج و 48000 گزی شمال ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 54 تن است. آب آن از رودخانه ٔ آیدوغموش و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
فارسی به عربی
صنف، فطیره، قطعه
قطعه
جزء، جزیره، قدح، قطعه، کتله، لجنه، لمسه، لوح الزجاج، لوح خشبی، مرور، موامره
قطعه قطعه
إرْباً إرباً
نمایشی
تفسیری، جمیل، مثیر
فرهنگ فارسی هوشیار
کرتک کرتک کرت کرت (گویش دری) گله گله (گویش تهرانی)
فرهنگ معین
پاره ای از هر چیز، حصه و بهره و قسمت، چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت آن رعایت نکنند و در آن از یک مضمون بحث کنند، تکه ای از موسیقی که از چند جمله تشکیل می شود که هر یک از آن ها دارا [خوانش: (قِ عِ) [ع. قطعه] (اِ.)]
واژه پیشنهادی
دارای جنبه تظاهر
فرهنگ عمید
پارۀ چیزی، حصه، تکه،
(ادبی) شعری که فقط مصراعهای زوج آن همقافیه باشد،
معادل ابجد
1027